طاهاطاها، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

طاها قند عسل

مراسم خواستگاری عمو علی و مریضی طاها گلی

✍️ ارسال مطلب و عکس در وبلاگ سلام پسر گلم امروز مریض بودی تب شدی داشتی دیشب با عمه فاطمه و عمه ارزو و عمو حمید الی و عرفان و من و بابایی و داداشی رفتیم براسان اونجا یه حوض بود ابش واقعا یخ بود داداشی و تو حسابی بازی کردین داداشی عین موش اب کشیده شده بود تو ام هی بگی نگی خیس شده بودی شبش که خواب شدیم دقیق ساعت ۳ شب داداش کسری یا اوق زدت بیدار شد حالش واقعا بد ششد همش میخواست بالا بیاره منم ترسیده بودم فقط دعا میکردم خوب بشه که خداروشکر یه قطره ضد تهوع تو یخچال داشتم بهش دادم به زور خوابید ولی بی قرار بود ☹️☹️☹️☹️خلاصه شب به سختی صبح شد و دیدم تو کله صبح بیدار شدی ساعت ۶ صبح تا ۹ بیدار بودی بعد خوابیدی از ظهر دیدم تب داری دیگه عصر تبت خ...
21 تير 1396

طاها و عروسی پر دردسر

سلام پسر قشنگم طاهای نازم اکل از این بگم با انتقالیمون موافقت نکردن و من حال خرابی دارم ولی خوب حتما قسمت این هستش و من راضی به رضای خدا هستم پسرم دیشب حسابی هوش گذروندی عروسی کلی شیطنت و بازی گوشی ولی داداش کسری خیلی اذیتم کرد خیلی خیلی اذیتم کرد داداش کسری از صدای شلوغی و اهنگ با وولوم بالا وحشت میکرد و عین وحشت زده ها دورو برشو نگا میکرد و جیغ میکشید انقد شیطونی میکردی مگه میزاشتی ازت عکس بگیرم داداشی که دیگع نگم🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐 زنگ زدم بابایی گفتم بیاد ما و ببره خونه چون واقعا نمیتونستم تحمل کنم از طرفی داداش کسری بی قراری و در حد انفجار گریه منم یی طاقت تو هم شاد شاد بابا ...
15 تير 1396

پسرم امشب استرس دارم

سلام مامان امیدوارم وقتی این خاطره رو میخونی دلت شاد لبت خندون باشه فردا شب حنابندون دختر دایی محمود هستش معصومه و ارش چند روز داریم لباس میخریم و حسابی شلوخ کاری کردیم تو هم طبق روال تو بازار همس گریههههههه اعصاب نمیزاری واسه ما هر چیزی میبینی میخوایی به زور اینارو تنت کردم تست کنم مگه وایمیستادی ببین چطوری بودی یه چشمت تی دی یه چشمت من تازه شیطنت هم بماند🤐🤐🤐🤐🤐اینجا هنوز ارایشگاه نبرده بودمت تازه داداشیتم اینجا موهاش بلند بود خلاصه بدجور اذیت کردین تو بازار از شب عروسی و حنا هم عکس میگیرم میزارم براتون پسرم امشب حالم عجیب خرابه ☹️☹️☹️☹️فردا قراره کمیته نقل و انتقال برگزار بشه و ...
12 تير 1396
1